نام کتاب: اینگرید و گرگ
نام نویسنده: آندره آلکسیس
نام مترجم: نسرین وکیلی - پارسا مهینپور
نام انتشارات: افق
این کتاب دربارهی دختری به نام اینگرید بالاز است. او در خانوادهی فقیری متولد شده است. همهچیز طبق روال عادی بود، همان روال خسته کننده. اما همهچیز از آنجا عوض شد که نامههایی که مادربزرگش برای پدرش فرستاده بود را پیدا کرد. خانوادهاش هیچوقت دربارهی مادربزرگش چیزی به او نگفته بودند. هر دفعه که دربارهی مادربزرگش از آنها میپرسید، پاسخ واضحی نمیدادند و بحث را عوض میکردند. بلیتی هم همراه نامه فرستاده بود تا اینگرید را نزد او بفرستند. اما آنها قبول نکردند و بلیت را پاره کردند.
چند روزی بعد از آن کابوسهایش شروع شد. اما این کابوسها معمولی نبودند چون فقط در شبهای یکشنبه تکرار میشدند و همهشان همیشه یک جور بودند. گرگ بود، نان سیاه، چنگال کوچک و درست وقتی که نفس گرگ را پشت سر خود احساس میکرد از خواب میپرید. او آنقدر از این کابوس میترسید که اصلا دلش نمیخواست یکشنبهها بخوابد. روی تختش دراز میکشید و به همهی چیزهای خوبی که دوست داشت فکر میکرد اما فایدهای نداشت بالاخره به خواب میرفت با همان چنگال، همان تکه نان سیاه و آن گرگ روبهرو میشد.
وقتی پدر و مادرش موضوع کابوسهایش را فهمیدند، ترسیدند و به طور عجیبی نظرشان عوض شد و تصمیم گرفتند او را پیش مادربزرگش بفرستند ولی به او هشدار دادند که مادربزرگ قرار است به سه روش او را بیازماید که یکی از آنها کمی ترسناک است اما توضیح بیشتری ندادند. آیا اینگرید میتواند از آن سه آزمون (که یکی از آنها کمی ترسناک است) سربلند بیرون بیاید؟